از آبان پارسال بود که افتادم روی دور سریالهای سیتکام (کمدی موقعیت – situation comedy ) . از آن قطعی گسترده اینترنت و بی خبری و آشفتگی که هیچ وقت جنس رنجش تمام نشد. کش پیدا کرد تا دی ماه و ماجرای هواپیما. کش پیدا کرد تا اواخر بهمن ماه و داستان کرونا. کش پیدا کرد تا امروز که هنوز کرونا هست و ظاهرا میخواهد همچنان باشد. تا به حال دو دور فرندز را دیده ام و یک دور هم تئوری بیگ بنگ را. چند تای دیگر را هم دانلود کرده و گذاشته ام توی نوبت.
این سریالها را دوست دارم چون ساده اند. اتفاق خاصی در آن نمیافتد. آدمهایش شفاف اند. دوستیهایشان پایدار است. این سریالها را دوست دارم چون جریانِ معمولی زندگی است. آدمهایی که در طول زمان با هم دم خور میشوند. گاه یکدیگر را میرنجانند و گاه میخندانند. آدمهایش اگر در حق هم بدی کنند، عذرخواهی میکنند و برایشان حفظ کردن دوستی شان واجب است. آنها برای زندگی شان برنامه میریزنند. تا یک سنی درس میخوانند، کمیشیطنت میکنند، چند باری عاشق میشوند و در نهایت ازدواج میکنند. تصمیم میگیرند فرزند داشته باشند، کمیبعد خانه میخرند، توی شغلشان پله پله جلو میروند. گاه به بن بست میخورند اما با کمک هم راهی دیگر مییابند. در کنار هم بزرگ میشوند و رشد میکنند و به شکلی واقعی یک زندگی معمولی، کاملا معمولی را با فراز و نشیبهای معمول طی میکنند. من این زندگی معمولی را دوست دارم. زندگیای که به نظرم در حال حاضر غیر ممکن مینماید.
دوست دارم وقتی میبینم توی این سریالها آدمها برای امورات سادهی زندگی برنامه میریزند و برنامههایشان درست پیش میرود. اگر ده سال برای خانه خریدن پول جمع کرده باشند، بلاخره خانه را میخرند و قرار نیست طی پنج سال خودروی هفت و هشت میلیونی شان سال بشود نود میلیون و خانهی دویست میلیونی شان بشود یک میلیارد. این سریالها را دوست دارم چون اتفاقات زندگی درست در زمان خودش رخ میدهد. آدمها برنامه میریزند، در راستایش حرکت میکنند و به هدف میرسند. همین قدر ساده. همین قدر راحت و دست یافتنی. آنها برای زندگی جان نمیکَنند، از شهر و دیار خود رخت نمیبندند و حتی خیابان محل سکونت شان را عوض نمیکنند. برای آنها داشتن حقوق اولیه و رسیدن به ملزومات یک زندگی رویا نیست. این سریالها را دوست دارم چون دنیای واقعی اش برای من و بسیاری از آدمهای این کره خاکی رویایی مینماید. اتفاقات سادهی زندگی شان برایم دست نیافتی است و همین باعث میشود دلم بخواهد باز هم ببینمشان و از دیدن آدمهایی لذت ببرم که سرگرم زندگی شان هستند، یک زندگی کاملا معمولی.
پ.ن: منظورم از این حرفها، زندگی در کشورهای سازندهی این سریالها نیست که چه بسا برای زندگی معمولی در بسیاری از کشورها باید جان کند. منظورم دنیای مختص این سریالهاست که شاید معمولی به نظر برسد اما رویایی نیز هست. یک زندگی معمولیِ رویایی.